زبانحال امام سجاد علیه السلام در هنگام شهادت
می شکـافـد تـیـر غـربت سـیـنۀ سجاد را زهـر از غــم می رهاند این دل نـاشاد را می گذارم بر زمین دیگـر سلاح گریه را می کشم با " یا حسینی " آخـرین فریاد را دیـده ام بر خاک صحـرا پیکـر ابـرار را دیـده ام بــر نــیــزۀ اعــدا ســر اوتــاد را دیده ام در کــربلا غــم واژۀ تــوحـیـد را دیـده ام در بـین مـقــتـل شـادی صـیـاد را هم زمان نـالـۀ غـربت، تبـسم بر یـتـیم؟! جان به دل دادم به شام محنت این اضداد را نــالـه ام احـیــا نــمـایــد خـون ثــارالله را اشـک من رسـوا نـمـایـد دشـمن شیـاد را بـاورم شد دردهای سیـنه سـوز کوچه را حس نمـودم در اسارت غـربت اجـداد را خارجی خواندم، اسیرم کرد، قصد جان نمود با دو چشم خویش دیدم مرگ عدل و داد را دیـده ام در زیـر پـا اوراق قـرآن، دیـده ام پـرچـم زلـف سـر نیـزه نـشـین در بـاد را زهر برد از سینه تاب، اما نبُرد از خاطرم کـینـه های قـوم بـدتـر از ثـمود و عــاد را |